کتاب ارزشمند خودمشتمالی، کتابی است با موضوع نقد. اما نه
نقد دیگران که ممکن است به عیبجویی از آنها تعبیر شود. کتابی به سبک
خودنقدی (نقد خویشتن) که بر روی آثاری تمرکز کرده که یک عمر با خون دل توسط
نگارنده نوشته شده و این امر در بین آدمیان چندان رایج نیست. به همین
دلیل، اگر کسی جرأت و جسارت چنین کاری را داشته باشد، کار سترگی انجام داده
است. مشخصاً پرداختن به دیگران همیشه راحتتر از پرداختن به خود است و
برای پرداختن به خود باید پا بر روی همه خودبزرگبینیها و خودخواهیهایی
که اغلب انسانها در درون خود دارند، گذاشت.
بازخورد و وجه مترقیتر آن یعنی نقد، از شاخصترین نمادهای
تمدنی است که اگر در جامعهای نباشد یا به خاموشی گراید، انتظار رشد و
بالندگی از آن جامعه چندان انتظار به جایی نیست. نقد یعنی اینکه پیام شنیده
شده و آنقدر ارزش و اهمیت داشته که مورد توجه قرار گیرد. در جوامع متمدن،
برعکس جوامع عقبمانده، نه تنها از نقد و نظر ناراحت نمیشوند که از آن
استقبال هم میکنند و به انگیزه بخشی و تشویق برای نقد به پا میخیزند.
نقد، فی نفسه ارزشمند است و نشانی از رشد فرهنگی به شمار میآید اما، از آن
مترقیتر پذیرش نقد و درک اهمیت آن است. بسیار شاهد بودهایم که نقدی
علمی، منصفانه و خیرخواهانه صورت گرفته، اما به دلیل فقدان سلامت نفس و درک
نکردن ماهیت علم و تمدن، فردی که اثرش نقد شده، نه تنها موضوع را نپذیرفته
و سپاسی به جای نیاورده، حتی به منقّد حملهور شده و او را مورد ملامت و
شماتت قرار داده است. حالا در چنین فضایی اگر کسی بیاید و بنشیند و کلاه
خود را برای یک عمر کار خودش قاضی کند، معلوم است که چه انسان شجاع و در
عین حال صاحب سلامت نفس و افتادگی است. مرحوم استاد محمد ابراهیم باستانی
پاریزی در کتاب خودمشتمالی به ارزیابی و سبک و سنگین کردن بیش از ۷۰ سال
قلمزنی و نگارش خود پرداخته است. ایشان که از ۱۲ سالگی (سال ۱۳۲۵) نوشتن و
کار علمی را با کتاب «پیغمبر دزدان» شروع کرده، تا پایان عمر وزین خود بیش
از ۶۰ کتاب و حدود ۱۰۰۰ مقاله در موضوعات متنوع (عمدتاً تاریخی و ادبی)
نگاشته و در جاهای مختلف منتشر کرده است. اما بعد از یک عمر قلمفرسایی،
آمده اشکالات کتابها، مقالهها، طرز تفکر، نگارش، روش و ... خود را یک به
یک از دل آثارش بیرون کشیده و با رویی گشاده در این کتاب به خوانندگان
تقدیم کرده و اصلاحیه آنها را هم ارائه مینماید.
اگر چه این رویه نقد خویشتن سابقهای دیرینه دارد و مثلا ژان
ژاک روسو در کتاب «اعترافات» به آن میپردازد، یا موریس مترلینگ در حدود ۷۴
سالگی کتابی مینگارد و افکار خودش در سالهای قبل را رد میکند، اما کاری
که در کتاب خودمشتمالی انجام گرفته به نوعی آن را متمایز میکند. چرا که
با استناد به نوشتههای چاپ شده در کتابها و مقالات خود، دانه به دانه
اشکالات بیرون کشیده شده و با استناد به منابع معتبر یا نقد طرز تفکر آن
دوران نویسنده، به نقد آثار و افکار پرداخته شده است. اگرچه خود ایشان در
جایی از همین کتاب اشاره می کند که «پر کار پر غلط است» و منظور این است که
به هر حال وقتی شما نزدیک به هزار کار علمی میکنی، قطعاً ممکن است
اشکالات بیشتری نسبت به کسی که ده کار علمی کرده داشته باشید، اما به هر
حال همین که شما خودتان بتوانید درک کنید که در کجا اشتباه کردهاید و در
کجا میتوانستید فکر بهتری را منتقل کنید، کاری ارزشمند انجام دادهاید.
معمولاً انسانها داشتههای خود را از هر حیث کامل میدانند و
چندان تحمل شنیدن کاستیهای آن را ندارند چنان که سعدی میفرماید: «هر کس
عقل خود را به کمال و فرزند خود را به جمال پندارد». این موضوع در مورد
نوشتهها هم صدق میکند و از بزرگان بسیاری شنیدهایم که این نوشتهها مثل
بچههای من میمانند. این مسأله به ویژه در کهنسالی که آدم توان تولید و
زایش کمتری دارد، بیشتر صدق میکند و خودش را نشان میدهد و مسنترها شاید
کمتر از دیگران تاب شنیدن عیبهای خود را داشته باشند. اما وقتی اندیشمند
پرکاری مانند باستانی پاریزی در سنین کهنسالی بیاید بنشیند و یک به یک آثار
خود را از نظر بگذراند و هر آنچه را سالها با خون دل فراهم آورده و منتشر
کرده، با دانش و بینش کهنسالی خود محک بزند، کاری متفاوت و قابل احترام
انجام داده است.
کتاب، اگر چه مفصل و حدود ۵۵۰ صفحه است، اما سبک و سیاق نگارش
آن و شیرینزبانی باستانی پاریزی، چنان کشش و گیرایی دارد که نه تنها از
شنیدن (اگر مانند من کتاب صوتی آن را بشنوید) و خواندن چنین کتاب طولانی
خسته نمیشوید که اصلاً دوست ندارید تمام شود. سبک نگارش باستانی پاریزی،
سبکی شیرین، صمیمی، پرکشش و در عین حال مملؤ از اطلاعات جور و واجور است.
باستانی مانند قصهگویی گرمنفس چنان مسائل علمی را با شاهدهای ادبی، شعری و
حکایات جذاب تلفیق میکند که بدون اینکه خواننده متوجه شود مطلبی پیچیده و
در عین حال ظریف را به او میآموزاند. در جایی از کتاب خودمشتمالی از
نجیب مایل هروی نقل میکند که «مقالات باستانی هواخوری میکنند» که واقعاً
هم در هنگام خواندن آثار او، انگار در یک باغ پرگل و ریحان در حال قدم زدن
هستید.
خود ایشان در ابتدای کتاب به پزشکی فرانسوی اشاره میکند که
در سنین پایانی عمر کتابی نوشته که اشتباهات پزشکی خود را در آن منعکس کرده
است (البته متاسفانه اسم کتاب و نویسنده را به خاطر نمیآورد که معرفی
کند). استاد باستانی اشاره میکند که اشکالات و اشتباهات ایشان در کتابها و
نوشتههایش، البته از جنس اشتباهات آن پزشک نبوده که جان کسی را به خطر
بیاندازد، و حد آخرش این بوده که تاریخ تولد و وفات کسی را جابجا کرده یا
افتخاری را از سرداری گرفته و به اشتباه به سرداری دیگر هدیه داده است. اما
به هر حال، خطا یک کاستی است و ممکن است به ظاهر برای کسی خطر نداشته
باشد، اما نمیدانیم که چنین اشکالی کجا و چطور و به چه کسی صدمه وارد
خواهد آورد. شاید میشود گفت، مهمترین پیام کتاب هم همین بوده که هر
انسانی باید کارش را به درستی انجام دهد، چه پزشکی در حال جراحی خیلی حساسی
که با مرگ و زندگی آدمها سر و کار داشته باشد و چه مورخی که در حال درج
زمان وقوع یک اتفاق تاریخی است.
در این کتاب روایات و حکایات دلنشین زیادی دیده میشود اما یکی از شیرین ترین آنها چنین است که در ادامه نقل میکنم.
زمانی که سید ضیاء طباطبایی رئیسالوزرا میشود، قوامالسلطنه
را که قبلاً رئیسالوزرا بوده دستگیر کرده و زندانی میکنند. خانه آنها را
هم به وزارت امور خارجه تبدیل میکنند. کلنل پسیان، همسر ایشان را با گاری
شکسته و بدون مستحفض راهی تهران میکند. در شاهرود، این خانم تلگرافی به
سید ضیاء میفرستد و مینویسد: «کارهایی که شوهرم کرده به من ربطی ندارد.
من خود از خاندانی جلیل هستم و شایسته نیست که اینطور با بیاحترامی با من
رفتار شود». سید ضیاء به محض دریافت تلگراف دستور میدهد که ایشان را با
کالسکه و محافظ و با بیست تومان هزینه سفر محترم بشمارند. همسر قوام وقتی
این لطف سید ضیاء را میبیند تلگراف دیگری میفرستد و ضمن تشکر از ایشان
میپرسد که وقتی به تهران برسم در کجا منزل خواهم کرد و راهی میشود. در
این فاصله، سید ضیاء خلع شده و قوامالسلطنه دوباره به سمت رئیسالوزرایی
میرسد. وقتی خانم به سمنان میرسد، جواب تلگراف خود را چنین دریافت می
کند: «شما در خانه خود منزل خواهید کرد» با امضاء رئیسالوزراء «احمد
قوام». گویی بلافاصله بعد از تغییر دولت، اولین نامهای که قوام به عنوان
نخست وزیر دریافت میکند و پاسخ میدهد همین نامه همسر خود بوده است که
حکایت از بازیهای نغز چرخ روزگار دارد.
مشخصات اثر:
ابراهیم باستانی پاریزی. «خودمشتمالی». تهران: علم،
۱۳۸۵. ۵۲۴ صفحه. (این کتاب در سال ۱۳۹۳ با صدای خانم پریوش زاهدی در بخش
نابینایان کتابخانه حسینیه ارشاد گویا شده است.)